مغز من الان شده شکل تخته سیاه های دهه 60 اروپا!! ازین سر اتاق تا اونن سر اتاق از سقف تا کف ...پر نوشته و فرمول و خط خطی....
هر کارم میکنم قدم نمیرسه ...میخوام پاکش کنم.... نمیشه.... نمیدونم از کجا با چی... چطوری ...نردبون بیابم...بسازم...هنگ کردم دیگه
ارور
ارور
ارور
ارور
***********
فیزیک دورمو نگاه میکنم... روی میز :
سمت راستم:
جزوه دکتر شهبازی
یه لیوان اب
یه دفتر سبز
شیشه الوچه
مقدار ی پول
قندون ستاره ای
سمت چپم:
یه لیوان چای نخورده فراموش شده طبق معمول!!...که الان به سیاهی شب میزنه رنگش...
یه ظرف پر از هسته الوچه
یه شکلات خرگوشی شکل شونیز نیمه خورده
گوشیم...با 27تا تمام بی پاسخ و 36تا اس ام اس نخونده
پرینتر ساکت و خاموش
بلندگوی سیستم که کممونده بکنمش تو حلقم
دستگاه ضبط صدا مخصوص کارم
ساز دهنیم که گاه به گاه بغضمو تویش میدمم.
حالا فضای اتاقم:
روبرویم:
میز کارم و سیستم
دکور دیواری و کلی مجسمه با مصمی داخلش...از قبیل: حکیم عمر خیام!_ سلهشوری یونانی_یه تازه عروس و داماد_ جناب سگ محترم که بدنش بجای قهوه ای نارنجی میزنه!!_ و جناب شیر!!
والبته بشقاب های عتیقه مادر بزرگم !!
که جهاز یه عروس یتیم را میشه باهاشون گرفت!!
سمت راستم:
ساعت. عکسهای فارق التحصیلیم و سوگند نامه وکالتم.
چراغ مطالعه افتاده کف زمین.
چرخ خیاطیم.
دراور و کمد لباس و کتابخونم.
تابلو نقاشی نیمه کاره ام.قراره کادو بشه به خواهرم اما هنوز نمیدونه خودش.
سمت چپم:
یه مبل تک نفره که به تنهایی خودش نگاه میکنه...من واقعا حس میکنم زندست!
عکس اعضای خانوادم حتی بابا بزرگم.
تابلوی الله و اسمائ خدا.خیلی دوستش دارم.
اینه شمعدان و گلدان گل هدیه...
و البته کادوی تولدم که خواهرم پیشاپیش داده بهم.
یه بالش و یه پتو. چادر نماز
پشت سرم
پنجره طویل . پرده نازی که خودم دوختمش و خیلی دوستش دارم. رنگش بهم ارامش میده. مثل بال فرشته هاست مخصوصا وقتی تکونش میده دست باد.
یه میز اتو در زاویه اتاق.با یه تک صندلی اپن.
یه جالباسی دیواری که رویش حولمو گذاشتم.
خودمم نیستم ...فقط انگار هستم... خودم یه سایه ام... که نمیدونم برای خودم سنگین میشم یا...دیگری.
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسبها: مغز من, فیزیک دورم,